آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

پرنده خوشبختی

فرشته کوچولومون 2ساله شد

بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم ،با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی ببین تو آسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستی...
27 مرداد 1391

باباجونم تولدت مبارک

امروز روزیه که تو اومدی روی زمین و یه فرشته کم شد از آسمونا، مثل گل شکفتی بین آدما،گل سرسبد شدی میون اونا و خوشبختی و سعادت رو رقم زدی واسه ما. روز میلاد توست و من در آرزوی روزی که بتونم ذره ای از خوبیها و مهربونیهای بهترین بابای دنیا رو جبران کنم و بهش بگم که چقدر دوسش دارم. باباسعید عزیزم، میدونم این روزها آنچنان سرت شلوغه و درگیر کارهای خونه تازه مون که داره ساخته میشه هستی ،که به تنها چیزی که فکر نمی کنی روز تولدت هست ولی اینو بدون که منو مامان هرگز این روز قشنگ و بزرگ رو فراموش نمی کنیم و همیشه خداوند مهربون رو برای خوشبختی و آرامشی که از باتو بودن داریم شکرگزاریم و از اینکه بهترین همسر و بهترین ب...
23 مرداد 1391

23ماهگی

عزیز دلمون دیگه کم کم داره ٢ ساله میشه ولی نمیدونم امسال میشه براش جشن تولد گرفت یانه. آخه احتمالا تولدش همزمان با اسباب کشی به منزل جدیده و کلی سرمون شلوغه. با اینحال مشغول دوختن یه لباس کفشدوزکی ناناز واسه خوشگل خانمم هستم آخه دوست داشتم تم تولد امسالش کفشدوزکی باشه. شایدم فقط ببرمش آتلیه و ازش عکس یادگاری بگیرم. حالا تا ببینیم چی پیش میاد. دوست دارم در ادامه چندتا از کلماتی رو که آرمیتا زیاد استفاده میکنه و خیلی شیرین و با یه لهجه خاص به زبون میاره براتون بگم: اوخچه(مورچه) - پهشه(پشه) - اوخشی(گوشی) - آب بادی(آب بازی) - بوت( توپ) - باباجی( باباجون) - ادا( غذا) - ایانا(کیانا، دخترعمه ش) - اودا( رزا، دختردائیش) - آله...
27 تير 1391
1